کپل من !
بیست و پنجم دیماه 1392 این هفته هم گذشت و تو پسر کوچولوی عزیزم قصد زمینی شدن نکردی !!! انتظار داشتم خودت بخواهی و نزول اجلال کنی ولی انگار خدا نمی خواهد من زایمان طبیعی را تجربه کنم . چندین شب است که به امید نشانه ایی از به دنیا آمدنت می خوابم و وقتی صبح می شود می گویم امشب هم گذشت دلم می خواهد زودتر روی ماهت را ببینم ! و همه چیز برایم مهم تر این است که مطمئن شوم سالم وسلامتی بازهم از خدا می خواهم که بهترین ها برایمان رقم بزند و با حضور تو نازنینم زندگیمان پر از آرامش شود راستی از الان می دانم که دلم برای تکان هایت تنگ می شود ...
نویسنده :
مامانی
9:19